یک رابطه باید بده و بستان باشد، اما یکی از شما مایه میگذارد و دیگری بیشتر از سهماش میگیرد.
شما تمام روز بیرون بودهاید اما شریک عشقیتان به خودش زحمت نمیدهد بپرسد کجا رفتهبودید یا چه میکردید. آیا اصلا متوجه شدهبود شما نبودید؟
آیا در حال تکرار لحظات قدیمی خوش رابطهات هستی تا حس خوبی نسبت به آن پیدا کنی! آیا به خاطر همین خاطرات است که این رابطه را تا این جا ادامه دادهای!
برای عشق ورزیدن نباید شرط و شروط قائل شویم.
گاهی به جای اینکه او را همان طور که هست بپذیریم به دلایل واهی سعی در تغییر و تحول او داریم. حتی وقتی شخص میپذیرد و خودش را تغییر میدهد به دنبال موردی دیگر میرویم هیچ وقت نمیشویم!
وقتی در مورد چیزی احساس آرامش و راحتی نمیکنیم دچار نوعی ناسازگاری شناختی میشویم(cognitive dissonance).
هرکدام از این صدمات دلیلی بر وجود اشکال و اشتباهی در کار است. مهم نیست که بعد از آن عذر خواهی میکند یا نه! همین که ناگهان تعادلش را از دست میدهد مسئلهای قابل تأمل است.
درباره این سایت